کونگ هونگجون نیم یائویی است که تمام عمر خود را در کوه تای هنگ گذرانده است؛ سرانجام فرصت کاوش در دنیای انسانها را به دست میآورد. به او سه وظیفه محول میشود: قاتل پدرش را پیدا کند، جیاوی سیاه و قبایل یائوی نفوذیاش در چانگان را نابود کند و چراغ قلب را به یکی از نوادگان خانواده چن بازگرداند.
در اولین شب حضورش در شهر، چراغ قلب به اشتباه توسط ژنرال نظامی لی جینگ لانگ جذب میشود. کونگ هونگجون پس از دریافت یک دعوتنامه مرموز برای پیوستن به دیوان دفع شر چانگآن، با لی جینگ لانگ به عنوان فرمانده خود دوباره متحد میشود.
کونگ هونگجون و لی جینگلانگ در کنار یک یائوی دیگر، یک نجیبزاده از سرزمینی بیگانه و یک دانشجوی ترسو، باید با هم همکاری کنند تا شهر چانگآن را از یائوهایی که در خیابانهایش پنهان شدهاند پاک کنند. در عین حال، کونگ هونگجون همچنین باید هویت واقعی خود را از لی جینگلانگ که از یائوها متنفر است پنهان کند؛ در حالی که تلاش میکند چراغ قلب را از بدن او پس بگیرد.
یک کودک نیمه دیو برای انجام سه ماموریت به دنیای انسان فرستاده میشود، اما زمانی که رئیس بخش جنگیری، چراغ قلبی را که قرار بوده به فرد دیگری بدهد میشکند؛ یکی از ماموریتها به هم میخورد. او در نهایت به بخش جنگیری ملحق میشود، در حین حل پروندهها، با دیگران دوست میشود.
این انیمه داستانی جذاب دارد که ترکیبی از درام خانوادگی، شخصیتی که با محیط جدید به مشکل برمیخورد، پیوستن او به گروه جنگیری و پیدا کردن دوست، شروع دوران بلوغ، حل معماها با کمی دشواری و درگیر شدن در سیاستهای دربار، به همراه تمام دردسرهای جانبی آن است. شوخیهای جالبی هم دارد که باید با آنها احساس راحتی کنید تا کم کم به نظرتان خنده دار بیایند. البته این طنز کمی جنبه تاریک هم دارد و قرار نیست با آن قهقهه بزنید.
شخصیتها از الگوهای همیشگی پیروی نمیکنند و بیننده همه چیز را در مورد آنها نمیداند، بنابراین در فصلهای بعدی چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد. نویسنده در خلق دنیایی غنی با اشاراتی به سیستم جادویی، عملکرد خوبی داشته است. هر شخصیت ویژگی دارد که او را از بقیه متمایز میکند، به علاوه همه آنها فوقالعاده جذاب هستند.